نخستین چاپخانه در ایران به دوران صفویان بازمی گردد که کشیشان ارامنه در با آن تعدادی دعا و ذکرهای مسیحی را چاپ کردند. در دوره حکومت نادرشاه افشار به گزارش دو سیاح خارجی جزوه هایی به لاتینی و عربی در ایران چاپ و پخش شد.
اما این در دوران ولایت عهدی عباس میرزای نایب السلطنه است که صنعت چاپ در ایران به طور جدی آغاز و شکل می گیرد. زمان. عباس میرزا به دلیل استقرار حکومتش در تبریز و نزدیکی اش با و با برخی از صنایع که در آن دیار به کار گرفته می شد، آشنا شد؛
علاوه بر آن، او خواهان پیشرفت های نظامی و سیاسی بود، به ویژه برای تعلیم و آموزش سپاه شکست خورده در جنگ های با روس و دیگر علوم لازم، به ضرورت رفع عقب ماندگی های محسوس در آن زمان؛
در این میان چاپخانه ای لازم بود که به نشر روزنامه و کتاب های آگاهی دهنده به ویژه کتاب های علمی اختصاص یابد.
این مهم سرانجام با حمایت و پی گیری های او محقق شد. بدین ترتیب، او بنای نخستین چاپخانه ای را گذاشت که در ایران، به و با روش ، به نشر کتاب پرداخت.
صنعت چاپ در شهر اصفهان
خلیفهٔ وقت ارمنی های ، به همراه روحانی دیگری به نام «سیمون» به سفر کرد تا به برخی از مشکلات جامعهٔ آن کشور در خصوص مسائل دینی آن دیار سر و سامان دهد؛ در آنجا از چاپ کتاب آگاه گردید. چون به جلفا بازگشت درصدد برآمد چاپخانه ای دایر نماید. بر این اساس، یکی از روحانیان را به اروپا گسیل داشت تا در این زمینه تحقیق کند.
پس از بازگشت این روحانی، بر اساس توضیحات و مشاهدات وی و بدون دسترسی به تجربهٔ کافی، استادان ارمنی جلفا با همکاری خلیفه دست به کار شدند و تمامی وسایل چاپ از قبیل ماشین چاپ، حروف، کاغذ مرکب و غیره را با دست تهیه و اقدام به ساخت آن کردند. آن ها پس از یک سال و پنج ماه تلاش موفق شدند اولین کتاب را در چاپ کنند و این سرآغاز تاریخ چاپ در ایران بود.
نخستین کتاب «زبور داوود» بود که در سال 1638 میلادی چاپ شد. یک سال و پنج ماه برای چاپ این کتاب وقت صرف شد. در یادداشت های این کتاب نوشته شده است:
«یک سال و پنج ماه است که روز و شب بدون وقفه با کل اعضاء حوزهٔ علمیه به کار مشغولیم، برای اینکه نه از جایی دیده ایم و نه استادی داشته ایم.»
دومین کتاب به نام «هاراتس وارگ» در سال 1641 میلادی به چاپ رسید. کتاب مزبور شرح حال روحانیون ارمنی، تارک دنیاها و پندنامه است. این کتاب تنها در پانصد نسخه، با حروف بسیار درشت و صفحات دو ستونه، به چاپ رسانند.
کتاب «خورهر تاددر» سومین کتابی بود که در چاپخانه وانک در سال 1641 میلادی به چاپ رسید. در سال 1642 میلادی چهارمین کتاب به نام «ژاماگیرک آدنی» چاپ شد؛ که از نظر شکل ظاهری، در مقایسه با کتاب اول، دارای حروف کوچکتر و زیباتر و چاپی منظم تر و مرتب تر بود و بخش هایی از آداب انجام مراسم کلیسایی را شامل می شد.
کتاب ژاماگیرک آدنی مزین به تصاویر زیبایی از حروف ارمنی به شکل پرندگان و تزیینات قوسی شکل به سبک ارمنی است که احتمال می رود کار میناس، نقاش اهل جلفا، باشد. در یادداشت های این کتاب نوشته شده است:
«… زیرا خاچاطور هر روز آثار چاپی را در میان ملل لاتین مشاهده می کرد و آرزو داشت که ارمنیان نیز از این نعمت برخوردار باشند. باید همراه ذکر نام این پدر مقدس و شاگردان پاک سرشت او نامهای سیمون، داویت، مگردیچ، باقداسار و بقیه را ذکر کنیم و نیز وارتاپت هوهانس را، که به کشورهای لاتین سفر کرد تا از آنها بیاموزد و به ارمنستان بازگردد این صنعت را به ارمنیان بشناساند».
چاپخانهٔ جلفای اصفهان پس از وقفه ای طولانی از 1872میلادی بار دیگر شروع به کار کرد با همت شخصی به نام مانوک هوردانانیان بار دیگر صنعت چاپ در رونق گرفت. هوردانانیان ضمناً بنیان گذار مدرسه ای دخترانه در جلفا بود.
او، که در زندگی می کرد، یک دستگاه کامل چاپ به زادگاهش، جلفا، فرستاد (1844 میلادی)، تا در کلیسای وانک از آن استفاده شود. این دستگاه چاپ به مدت 28 سال بی استفاده ماند تا اینکه در 1872میلادی با کوشش خلیفهٔ وقت، اسقف «گریگوریس هوانسیان»، راه اندازی شد و کتبی خاص تعلیم زبان ارمنی منتشر کرد.
قالب های چوبی و فلزی که برای حروف ریزی در چاپخانهٔ جلفای اصفهان(1646 میلادی) استفاده می شد
به کوشش اسقف «استپانوس مخیتاریان»، خلیفه ارمنیان ، در سال 1889 میلادی یک دستگاه ماشین چاپ برای رفع نیازهای مدرسه «آرامیان» تهیه شد. این چاپخانه پس از هشت سال تحت نظارت خلیفه گری ارمنیان آذربایجان قرار گرفت و چاپخانه خلیفه گری نامیده شد. در سال 1903 میلادی خلیفه ارمنیان آذربایجان «یقیشه مرادیان» به سفر کرد. در باکو «میرزاجان میرزابگیان»، کارخانه دار بزرگ ارمنی که در و باکو کارخانه دخانیات داشت، یک دستگاه ماشین چاپ به خلیفه اهدا کرد. این ماشین چاپ در حدود هشتاد سال از آن استفاده شد. هم اکنون این ماشین چاپ در موزه خلیفه گری آذربایجان نگهداری می شود.
صنعت چاپ در شهر تبریز
را مأمور فراگیری فن و به راه انداختن چاپخانه در کرد. به سال 1233 هجری قمری اسباب و آلات چاپ حروفی را به آورده و تحت حمایت نایب السلطنه که در آن زمان حکمران بود مطبعه کوچکی برقرار نمود و کتاب مزبور میرزا ابواقاسم فراهانی بود که حاوی قصه هایی از جنگ میان دولت ایران و روسیه که در مورخ 1228 هجری قمری (برابر با 1813 میلادی) با به پایان رسیده بود.
دکتر فهیمه باب الحوائج در کتاب «آشنایی با مبانی چاپ و نشر» خود می نویسد: ” ولیعهد چند تن از ایرانیان را به گسیل کرد تا صنعت چاپ را بیاموزند. سپس دستور داد که از ماشین چاپ وارد کنند. در سال 1816 میلادی هنرمند آذربایجانی یکی از همین ماشین ها رابه کار گرفت. دومین مطبعه که به ایران وارد شد مطبعه سنگی است که آن نیز در تبریز دایر شده است. جای تعجب است که مطبعه نخستین پس از کار کردن دیگر معمول نشد و مطبعه سنگی جای آن را گرفت.
شاید علت جایگزینی مطبعه سنگی به جای مطبعه سربی این باشد که افرادی مطبعه سربی و حروف آن را با نظر بدبینی نگاه می کردند و علامت کفر می دانستند یا چون حروف ما فارسی بود با حروف سربی در آن زمان نمی توانستیم تنوع در خطوط داشته باشیم در صورتی که در مطبعه سنگی از خوشنویسان کمک گرفته می شد.
علی قاضی زاده در کتاب تبریز شهر اولین ها می نویسد: سخت گیری های کهنه پرستان باعث شده بود که به سبب گرانی طولانی و سخت بودن چاپ سنگی چاپ کتب و مطبوعات بسیار گران تمام شده و در نتیجه سال ها انتشار کتاب و نشریه با دشواری های فراوان همراه باشد.
دستگاه های چاپ که به ایران آورده شدند چاپ حروفی (سربی) بودند؛ اما این نوع چاپ دارای اشکالاتی بود که راه را برای پیدایش چاپ سنگی هموار کرد. چاپ های سربی دارای کیفیت خوبی نبودند و با نادرستی املایی و مشکلاتی هم چون کم رنگی و پاک شدن خطوط مواجه بودند. این نقیصه ها وقتی که در کنار نوشته های دست نویس با خط نستعلیق و دیگر خطوط دارای کیفیت عالی قرار می گرفت، بیشتر خود را نشان می داد و آشکار بود که مردم به متون دست نویس بیشتر بها می دهند.
متأسفانه این چاپخانه ها همیشه مورد بغض و کینه کوته اندیشان بود و در هر فرصتی که به دست می آوردند این مکان های فرهنگی را غارت می کردند. به گونه ای که می نویسد: مستبدین حروف سربی چاپخانه امید ترقی را ذوب کرده و به صورت گلوله درآورده و به روی این ملت بیچاره انداختند.
حسین امید در کتاب اولین ها می نویسد: در میان مطابع سنگی معروف تبریز می توان مطبعه سنگی علمیه () را نام برد که به وسیله حاج زین العابدین که به نام حاجی حاج آقا علمیه مشهور بود (نوه حاج ) در سال 1290 هجری شمسی تأسیس یافته و این مطبعه در چاپ کتب مختلف خدمات مهمی انجام داده است.
حدود نود سال پس از تأسیس چاپخانه در تبریز نوه حاج زین العابدین کسی که چاپخانه سنگی و سربی را در دایر کرد بنام زین االعابدین مطبعه چی که پس از زیارت مکه به نام حاجی حاج آقا معروف و هنگام گرفتن شناسنامه نام علمیه را برخود انتخاب نمود. وی ماشین چاپی از اروپا خریداری کرده و از طریق کشور وارد بندراستانبول در فعلی نمود و از این بندر توسط چهل گاومیش به منتقل کرد. حاجی حاج آقا علمیه همرا با دستگاه های چاپ سنگی خود هشت تن از متخصصین صنعت چاپ را نیز از کشور آلمان برای نصب و آموزش این دستگاه ها به تبریز آورد.
این آلمانی های متخصص صنعت چاپ در منزل مسکونی حاجی حاج آقا که ماشین های چاپ نیز در قسمتی از این خانه 2200 متر مربعی دایر شده بود ساکن شدند.
دختر حاجی حاج آقا علمیه اظهار می دارند که: زمان حمل گاومیش های حامل دستگاهای چاپ از کوچه های تنگ و باریک محله منجم تبریز به اجبار دیوارهای تعداد زیادی از خانه های همسایه ها را فرو ریخته و خراب کردند که حاجی حاج آقا هزینه بازسازی دیوارهای فرو ریخته را نیز متحمل شدند.
گفتنی است که نوه های حاجی حاج آقا علمیه اغلب به کار آبا و اجدادی خویش روی آورده اند و در صنعت چاپ ایران مشغول به فعالیت هستند.
منبع مقاله :
https://bneh.ir/6326/changes-in-the-printing-industry-in-iran/
- ۰۲/۰۴/۱۸